مد
[مُ] (فرانسوی، اِ)(1) روش و طریقهء موقت که طبق ذوق و سلیقهء اهل زمان طرز زندگی و لباس پوشیدن و غیره را تنظیم کند. باب. باب روز. آئین. (فرهنگ فارسی معین). باب. متداول. معمول. رایج. شیوهء متداول و باب زمان در شؤون زندگی اجتماعی.
- از مد افتادن؛ متروک و منسوخ شدن. کهنه شدن و از رواج افتادن.
- از مد انداختن؛ کهنه و منسوخ کردن.
- شیک و مد؛ خوش پوش. که لباس زیبا و باب روز پوشد.
- مد تازه؛ شیوهء جدید.
- مد روز؛ باب روز. مورد پسند و انتخاب ابنای زمان.
- مد شدن؛ باب شدن. متداول و معمول گشتن.
- مد کردن؛ متداول کردن. رواج دادن.
(1) - Mode.
- از مد افتادن؛ متروک و منسوخ شدن. کهنه شدن و از رواج افتادن.
- از مد انداختن؛ کهنه و منسوخ کردن.
- شیک و مد؛ خوش پوش. که لباس زیبا و باب روز پوشد.
- مد تازه؛ شیوهء جدید.
- مد روز؛ باب روز. مورد پسند و انتخاب ابنای زمان.
- مد شدن؛ باب شدن. متداول و معمول گشتن.
- مد کردن؛ متداول کردن. رواج دادن.
(1) - Mode.