مخیل
[مُ خَیْ یَ] (ع اِ) جامه ای که در آن نقش جانور باشد. (از فرهنگ لغات مشکل دیوان البسهء نظام قاری) :
خشیشی و ابیاری او را(1) وزیر
حرم نرمدست مخیل مشیر.
نظام قاری (دیوان البسهء چ استانبول ص174).
مخیل بدو گفت رو تن بزن
چو تو موج باشی و او موج زن.
نظام قاری (دیوان البسه ایضاً ص177).
(1) - کمخارا.
خشیشی و ابیاری او را(1) وزیر
حرم نرمدست مخیل مشیر.
نظام قاری (دیوان البسهء چ استانبول ص174).
مخیل بدو گفت رو تن بزن
چو تو موج باشی و او موج زن.
نظام قاری (دیوان البسه ایضاً ص177).
(1) - کمخارا.