آهنی
[هَ] (ص نسبی) از آهن. منسوب به آهن. آهنین :
میان من و او بایوان درست
یکی آهنی کوه گفتی برست.فردوسی.
برافراشتم گرز سیصدمنی
برانگیختم بارهء آهنی.فردوسی.
میان من و او بایوان درست
یکی آهنی کوه گفتی برست.فردوسی.
برافراشتم گرز سیصدمنی
برانگیختم بارهء آهنی.فردوسی.