مخدومی
[مَ] (حامص) سروری. بزرگی. مخدوم بودن. فرمانروائی :
سربلندان چون به مخدومی رسند
خادمیّ خاک پست خود کنند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص882).
و رجوع به مخدوم معنی اول شود.
سربلندان چون به مخدومی رسند
خادمیّ خاک پست خود کنند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص882).
و رجوع به مخدوم معنی اول شود.
ابزاری سریع برای یافتن قافیههای شعر؛ مناسب شاعران و علاقهمندان ادبیات با رابط کاربری ساده و کارآمد
مشاهده جزئیات محصول
