محیض
[مَ] (ع مص) حیض. بی نماز شدن زن. (ترجمان القرآن). حائض شدن. || (اِ) شرم زن. || (اِمص) بی نمازی. حالت حیض. (غیاث). بی نمازی زن. (مهذب الاسماء). ناپاکی زن. خون دیدگی زن. عادت دیدگی زن :
اهبطوا افکند جان را در حضیض
از نمازش کرد محروم آن محیض.مولوی.
اهبطوا افکند جان را در حضیض
از نمازش کرد محروم آن محیض.مولوی.