است
[اَ / اُ] (اِخ) (مخفف اوستا) تفسیر کتاب دینی زردشتیان و در فرهنگها بغلط آنرا کتاب زند و پازند نوشته اند :
شهنشاه ایران سر و تن بشست
به معبد خرامید با زند و است.فردوسی.
جهاندار یک شب سر و تن بشست
بشد دور با دفتر زند و است
همه شب به پیش جهان آفرین
همی بود گریان و سر بر زمین.فردوسی.
یکی ژند و است آر با برسمت
بگو پاسخ از هرچه واپرسمت.فردوسی.
بکنجی نشسته ست با زند و است
از امید گیتی شده پیر و سست.فردوسی.
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرگی ورزد و زند و است.فردوسی.
چو خسرو به آب مژه رخ بشست
بیفشاند دینار بر زند و است.فردوسی.
نهاده بدو نامهء زند و است
به آواز برخواند موبد درست.فردوسی.
برای شرح کلمه رجوع به اوستا شود.
شهنشاه ایران سر و تن بشست
به معبد خرامید با زند و است.فردوسی.
جهاندار یک شب سر و تن بشست
بشد دور با دفتر زند و است
همه شب به پیش جهان آفرین
همی بود گریان و سر بر زمین.فردوسی.
یکی ژند و است آر با برسمت
بگو پاسخ از هرچه واپرسمت.فردوسی.
بکنجی نشسته ست با زند و است
از امید گیتی شده پیر و سست.فردوسی.
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرگی ورزد و زند و است.فردوسی.
چو خسرو به آب مژه رخ بشست
بیفشاند دینار بر زند و است.فردوسی.
نهاده بدو نامهء زند و است
به آواز برخواند موبد درست.فردوسی.
برای شرح کلمه رجوع به اوستا شود.