محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد مرادی بخارائی، مکنی به ابوالحسن یا ابوالحسین. ثعالبی در یتیمه الدهر گوید: ابوالحسن محمد بن محمد مرادی شاعری بخارائی بود و او را شعر بسیار است مدون و از اخبار مشهور او آن است که امیر سعید نصربن احمد روزی به چوگان بازی سوار شد، باران آمد و زمین را نمناک کرد چون به خانه رفت مرادی نزد وی شد و گفت:
اشهد ان الامیر نصرا
یخدمه الغیث و السحاب
رش تراب الطریق کی لا
یوذیه فی المرکب التراب
لا زال یبقی له ثلاث
العز و الملک و الشباب.
مرادی بجز شعر تازی شعر پارسی نیز سروده است که در کتاب معیارالاشعار از وی نقل شده است و در یتیمه الدهر ثعالبی نیز چند قطعه از او آمده است. نظامی عروضی در چهارمقاله در مقالت دوم که اسامی شعرای سلف را می شمرد مرادی را از شعرای سامانیان به شمار می آورد و رودکی او را در قصیده ای مرثیه گفته است:
مرد مرادی نه همانا که مرد
مرگ چنان خواجه نه کاری است خرد.
رجوع به احوال و اشعار رودکی ج2 صص512 - 514 و ج3 صص808 - 1307 شود.
اشهد ان الامیر نصرا
یخدمه الغیث و السحاب
رش تراب الطریق کی لا
یوذیه فی المرکب التراب
لا زال یبقی له ثلاث
العز و الملک و الشباب.
مرادی بجز شعر تازی شعر پارسی نیز سروده است که در کتاب معیارالاشعار از وی نقل شده است و در یتیمه الدهر ثعالبی نیز چند قطعه از او آمده است. نظامی عروضی در چهارمقاله در مقالت دوم که اسامی شعرای سلف را می شمرد مرادی را از شعرای سامانیان به شمار می آورد و رودکی او را در قصیده ای مرثیه گفته است:
مرد مرادی نه همانا که مرد
مرگ چنان خواجه نه کاری است خرد.
رجوع به احوال و اشعار رودکی ج2 صص512 - 514 و ج3 صص808 - 1307 شود.