مجموع

معنی مجموع
[مَ] (ع ص) گرد آورده از هر جای. (منتهی الارب) (آنندراج). جمع شده و گرد آمده و گرد آورده و فراهم آمده. (ناظم الاطباء) : اِن فی ذلک لاَیه لمن خاف عذاب الاخره ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود. (قرآن 11/103). لمجموعون الی میقات یوم معلوم. (قرآن 56/50).
چو صد دانه مجموع در خوشه ای
فتادیم هر دانه ای گوشه ای.
سعدی (بوستان).
که ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق. (گلستان).
- چیزی را در مجموع کسی بستن؛ جزو ابواب جمعی او قرار دادن : و ولایت غرش و معاملات آن نواحی در مجموع ابوالحسن منیعی بستند و او را به استخراج آن وجوه نصب کردند. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1 تهران ص346).
|| در بیت زیر بمعنی انبوه، مقابل مختصر آمده است :
لهو یک جزو و غم هزار ورق
غصه مجموع و قصه مختصر است.خاقانی.
|| همه و همگی و تمام. (ناظم الاطباء). همه. جمله. جملگی. جمیع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
مده مجموع در ظلال محمد.
سعدی.
و بیشتر از آن مقدار آب که بنجشکی بدان سیراب گردد در مجموع شهر قم مقدور و یافت نمی شد. (تاریخ قم ص6).
- مجموع بنی آدم؛ همهء اولاد آدم و همهء مردمان و تمام مردم. (ناظم الاطباء).
|| آسوده خاطر. آسوده خیال. آن که خاطرش پریشان و پراکنده نیست. آنکه تشویش و تفرق خاطر ندارد. فارغ البال :
پیش از این گفتند کز عشقم پریشان است حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته اند.
سعدی.
ای روی دلارایت مجموعهء زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم.
سعدی.
تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد
هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست.
سعدی.
ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است.سعدی.
عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت بودن نماند ننگ شد و نام رفت.
سعدی.
چو بینی که در سپاه دشمن خلاف افتاد تو مجموع باش و گر بینی که جمع اند از پریشانی اندیشه کن. (گلستان سعدی).
ز فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع
بحکم آنکه چو شد اهرمن سروش آمد.
حافظ.
- مجموع نشستن؛ فارغ البال نشستن. آسوده خاطر بسر بردن :
بیزارم از وفای تو گر بی تو یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم.
سعدی.
هر که را باغچه ای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشسته ست پریشان نرود.
سعدی.
- وقت مجموع؛ روزگار آسودگی. ایام فراغت. اوقات آسایش خاطر : فی الجمله دولت وقت مجموع او به زوال آمد. (گلستان سعدی).
|| بسامان. مضبوط. منظم :
چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست
مجموعتر از ملک جهان مملکتی نیست.
سعدی.
|| حاصل جمع هر حسابی. (ناظم الاطباء). در نزد محاسبان حاصل عمل جمع. (از کشاف اصطلاحات الفنون). || همهء حساب. (ناظم الاطباء). || در نزد نحویان همان جمع است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). || (ق) جمعاً. بر روی هم. روی هم رفته : نامداران زندیه که مجموع پانزده کس بودند. (مجمل التواریخ گلستانه ص232). || (اِ) جُنگ. مجموعه. دفتری که در آن موضوعات مختلف گرد آورند. ج، مجامیع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به دقایق حیلت گردآن می گشتند که مجموعی سازند. (کلیله و دمنه). || یکی از انواع خطوط اسلامی است.
- قلم مجموع(1)؛ خط مجموع. خط سامیا. قلم سامیا. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - Stenographie.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.