مثل
[مَ] (ع مص) ایستادن و به خدمت ایستادن. || به زمین چسبیدن. مثول. از اضداد است. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). || از جای خود افتادن. مثول. (از منتهی الارب) (آنندراج). زایل شدن از موضع خود. (از ناظم الاطباء). || تشبیه دادن. || مانند شدن به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مثول شود. || عقوبت کردن و عبرت دیگران گردانیدن. مُثلَه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || مثله کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). گوش و بینی بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج). عقوبت کردن به بریدن بینی و یا گوش و یا دیگری از اعضای کسی. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مثله کردن شود. || بریدن گوش و بینی کشته را و عبرت دیگران گردانیدن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).