متوالی
[مُ تَ] (ع ص) پیاپی شونده و پی در پی آینده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب). پیاپی و پی در پی و پیوسته و متصل و متعاقب و مسلسل. (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران پیاپی(1) را بجای این کلمه پذیرفته است. و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود :
آید بر هر کس که بر او کرد تولی
از مجلس او دولت و نعمت متوالی.سوزنی.
... و آن را فاصله کبری از بهر آن خواندند که غایت متحرکات متوالی است. (المعجم چ دانشگاه ص 31). قرب دو سال متواتر و متوالی عساکر ادبار، روی بدان دیار آورده ... (عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 23).
.
(فرانسوی)
(1) - Consecutif
آید بر هر کس که بر او کرد تولی
از مجلس او دولت و نعمت متوالی.سوزنی.
... و آن را فاصله کبری از بهر آن خواندند که غایت متحرکات متوالی است. (المعجم چ دانشگاه ص 31). قرب دو سال متواتر و متوالی عساکر ادبار، روی بدان دیار آورده ... (عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 23).
.
(فرانسوی)
(1) - Consecutif