متروک
[مَ] (ع ص) گذاشته شده. (آنندراج). واگذاشته شده. (ناظم الاطباء). ترک شده. رهاشده : می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته... و علم متروک و جهل مطلوب. (کلیله و دمنه چ مینوی ص56). || ساقط شده. || رد شده و قبول ناشده. || باطل شده و منسوخ و نسخ شده. (ناظم الاطباء).
- مال متروک؛ ملکی که از میت بماند. (آنندراج). مالی که از شخص مرده باقی ماند. (از ناظم الاطباء).
- متروک الاستعمال؛ نامستعمل و منسوخ و باطل. (ناظم الاطباء).
- متروک شدن؛ ترک شدن. رها شدن :
شده متروک از آن تصویر مانی
شده منسوخ از آن تمثال آذر.مسعودسعد.
|| (اصطلاح حدیث) در نزد محدثان حدیثی است که راوی آن به دروغ متهم باشد و آن حدیث جز از وی از کسی دیگر روایت نشده، و طریق روایت نیز مخالف قواعد علم حدیث باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص169).
- مال متروک؛ ملکی که از میت بماند. (آنندراج). مالی که از شخص مرده باقی ماند. (از ناظم الاطباء).
- متروک الاستعمال؛ نامستعمل و منسوخ و باطل. (ناظم الاطباء).
- متروک شدن؛ ترک شدن. رها شدن :
شده متروک از آن تصویر مانی
شده منسوخ از آن تمثال آذر.مسعودسعد.
|| (اصطلاح حدیث) در نزد محدثان حدیثی است که راوی آن به دروغ متهم باشد و آن حدیث جز از وی از کسی دیگر روایت نشده، و طریق روایت نیز مخالف قواعد علم حدیث باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص169).