متذکر
[مُ تَ ذَکْ کِ] (ع ص) یاد کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). یاد کننده و در خاطر آورنده. (ناظم الاطباء). به خاطر آورنده. به یاد آورنده. || پند گیرنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تذکر شود. || یاد آمدن چیز از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر شدن؛ یاد آمدن چیز فراموش شده و از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر شدن به کسی؛ او را یادآور شدن: به شما متذکر شدم که این شغل، شایستهء شما نیست.
- متذکر کردن؛ به یاد آوردن چیزی از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر گردیدن (گشتن)؛ متذکر شدن. و رجوع به همین ترکیب شود.
- متذکر شدن؛ یاد آمدن چیز فراموش شده و از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر شدن به کسی؛ او را یادآور شدن: به شما متذکر شدم که این شغل، شایستهء شما نیست.
- متذکر کردن؛ به یاد آوردن چیزی از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر گردیدن (گشتن)؛ متذکر شدن. و رجوع به همین ترکیب شود.