متحجر
[مُ تَ حَجْ جِ] (ع ص) سخت گردیده. (از آنندراج). صلب و سخت گشته مانند سنگ. (ناظم الاطباء). || حجر سازنده. (آنندراج). || تنگ گیرنده بر کسی. (آنندراج). || سنگ شده. (ناظم الاطباء). آنچه به صورت سنگ درآمده. سنگ شده. || بسیارسنگ. ارض متحجره؛ زمین سنگناک. (از اقرب الموارد). || جراحتی که ریمناک و سخت گردد. (آنندراج). جراحت ریمناک. (ناظم الاطباء). || فسیل(1). سنگواره. موجود زنده ای که بر اثر تغییرات زمین به سنگ تبدیل شده باشد. || کنایه از آن که در تبعیت از احکام و سنن تعصب دارد. قشری. متعصب. کسی که به هیچ وجه از عقاید کهنهء خود دست برنمی دارد. پای بند عقاید و رسوم کهن. که به هیچ وجه از دیگرگونی متأثر نشود.
.
(فرانسوی)
(1) - Fossile
.
(فرانسوی)
(1) - Fossile
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
