آبسوار
[سَ] (اِ مرکب) حباب، و جمع آن آبسواران است :
آب که آن خیمه ز باران کند
دائرهء آبسواران(1) کند.امیرخسرو.
و آن را گنبد آب و کوپله و آبله و به عربی فقاعه و نفاخه نیز گویند.
(1) - با این که فرهنگها آبسوار و آبسواران را معنی حباب داده اند لیکن اگر شاهد منحصر باین شعر دهلوی باشد محل تأمل است، چه آبسواران در این بیت معنی چابک سواران میدهد.
آب که آن خیمه ز باران کند
دائرهء آبسواران(1) کند.امیرخسرو.
و آن را گنبد آب و کوپله و آبله و به عربی فقاعه و نفاخه نیز گویند.
(1) - با این که فرهنگها آبسوار و آبسواران را معنی حباب داده اند لیکن اگر شاهد منحصر باین شعر دهلوی باشد محل تأمل است، چه آبسواران در این بیت معنی چابک سواران میدهد.