اژدر
[اَ دَ / اِ دَ] (اِ)(1) مار بزرگ. (برهان). مار بزرگ جثه. (غیاث اللغات). اژدرها. اژدها. تنّین. ثعبان. (بحر الجواهر). بَرغَمان. بُرسان. در اساطیر قدیمه نام ماری بغایت عظیم که از دهان آن آتش بیرون میریخته است :
وزین هفت سر اژدر عمرخوار
بپرهیزد آنکو بود هوشیار.لبیبی.
|| سر علم و رایت. (برهان). || تُرپی.(2) تُرپیل. تورپیل. (فرهنگستان). رجوع به تُرپی و تورپیل شود. || (اِخ)(3) شکلی است در فلک بصورت اژدها که آنرا رأس و ذنب نیز گویند. (غیاث اللغات). تنّین. اژدهای فلک. و رجوع به ثوابت شود. و رجوع به اژدرها و اژدها شود.
(1) - Dragon.
(2) - Torpille.
(3) - Dragon.
وزین هفت سر اژدر عمرخوار
بپرهیزد آنکو بود هوشیار.لبیبی.
|| سر علم و رایت. (برهان). || تُرپی.(2) تُرپیل. تورپیل. (فرهنگستان). رجوع به تُرپی و تورپیل شود. || (اِخ)(3) شکلی است در فلک بصورت اژدها که آنرا رأس و ذنب نیز گویند. (غیاث اللغات). تنّین. اژدهای فلک. و رجوع به ثوابت شود. و رجوع به اژدرها و اژدها شود.
(1) - Dragon.
(2) - Torpille.
(3) - Dragon.