مبیت
[مَ] (ع مص) (از «ب ی ت») شب گذراندن ... مأخوذ از بَیات که ... بمعنی شب کردن است یا مشتق از بیتوتت که مصدر بمعنی شب گذراندن است. (غیاث) (از آنندراج). بات یفعل کذا مبیتاً؛ به شب کردن چنین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). شب در رسیدن کسی را. (از محیط المحیط). بیتوته. بیات. شب گذراندن. خوابیدن. خفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : روز مضجع و مسکن بر گل مرغزار و شب مبیت و مقیل بر سنبل کوهسار. (سندبادنامه ص121). شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد. (گلستان چ فروغی ص7). || (اِ) جای شب گذرانیدن. (غیاث). اطاق خواب و جای خوابیدن و خلوت خانه. (ناظم الاطباء). جای خوابیدن. خوابگاه. || مسکن. (فرهنگ فارسی معین).