مبادرت
[مُ دَ رَ](1) (ع مص، اِمص) پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن. (غیاث). پیشی و سبقت و تقدم و تعجیل و شتابی و چالاکی. مبادره. تبادر. پیشی. سبقت. پیش دستی. پیشی گرفتن. سبقت جستن. پیش دستی کردن. بشتافتن بسوی کسی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سبقت گرفتن. شتاب کردن. تعجیل نمودن. اقدام به امری کردن. تعجیل : پادشاهی را به مکان او مفاخرت است و دولت را به خدمت او مبادرت. (چهارمقاله، از فرهنگ فارسی معین). رجوع به مبادره شود.
(1) - در تداول [ مُ دِ رَ ] . (از فرهنگ فارسی معین).
(1) - در تداول [ مُ دِ رَ ] . (از فرهنگ فارسی معین).
افزونه حفاظت از لینکهای دانلود خارجی وردپرس
امنیت لینکهای دانلود را تضمین کنید؛ جلوگیری از دانلود غیرمجاز و عدم دسترسی به آدرس فایلهای قابل دانلود
مشاهده جزئیات محصول
