مأمول
[مَءْ] (ع ص) امیدداشته شده. (ناظم الاطباء) : مأمول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال... (تاریخ قم ص3). || متوقع و امیدوار و آرزومند و منتظر. || (اِ) امید و انتظار. (ناظم الاطباء). || آرزو. آرمان : و باز این قسم دو نوعند، یکی نوع آنند که به استاد و تلقف و تکلف و خواندن و نبشتن به کنه این مأمول رسند. (چهارمقاله ص17).
شب دراز دو چشمم بر آستان امید
که بامداد در حجره می زند مأمول.سعدی.
شب دراز دو چشمم بر آستان امید
که بامداد در حجره می زند مأمول.سعدی.