مانگ
(اِ) به معنی ماه باشد که قمر است. (برهان). ماه را گویند. (فرهنگ جهانگیری). به معنی ماه است. (انجمن آرا) (آنندراج). مانک. ماه. (ناظم الاطباء). از اوستا، «مونغ»(1). این کلمه در بعضی لهجه های ایرانی باقی مانده؛ کردی، «مانگ»(2) «منگ»(3)«مهنگ»(4) (ماه). در طبری نیز «مانگ»(5). (حاشیهء برهان چ معین) :
به گرمی بدیشان یکی(6) بانگ زد
کز آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد.
عنصری (از انجمن آرا).
نتابد پیش مهر روی او مانگ
که از شش دانگ حسن اوست یک دانگ.؟.
مه آتش پرستی ته دیم ور قدیمه
بهاره، بهشته، مهر و مانگه، نه دیمه(7).
رضا قلیخان هدایت (انجمن آرا ذیل دیم).
وی مانگ قسم یه چنی برزه
ماچ دوس کردن و ترس و لرزه(8).
(ترانهء کردی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| به معنی آفتاب هم به نظر آمده است و به معنی اول اصح است. (برهان). خورشید. (ناظم الاطباء).
(1) - mawngh.
(2) - mang.
(3) - mang.
(4) - mahang.
(5) - mang. (6) - در فرهنگ رشیدی: به گرمی بر آن کوکبه.
(7) - این بیت به لهجهء طبری است و معنی آن چنین است: آتش پرستی من در پیش روی تو عادت قدیم است. بهار است، بهشت است، خورشید و ماه است، نه روی است. (از حاشیهء برهان چ معین).
(8) - سوگند به این ماه که این همه بلند است بوسیدن دوست با ترس و لرز است.
به گرمی بدیشان یکی(6) بانگ زد
کز آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد.
عنصری (از انجمن آرا).
نتابد پیش مهر روی او مانگ
که از شش دانگ حسن اوست یک دانگ.؟.
مه آتش پرستی ته دیم ور قدیمه
بهاره، بهشته، مهر و مانگه، نه دیمه(7).
رضا قلیخان هدایت (انجمن آرا ذیل دیم).
وی مانگ قسم یه چنی برزه
ماچ دوس کردن و ترس و لرزه(8).
(ترانهء کردی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| به معنی آفتاب هم به نظر آمده است و به معنی اول اصح است. (برهان). خورشید. (ناظم الاطباء).
(1) - mawngh.
(2) - mang.
(3) - mang.
(4) - mahang.
(5) - mang. (6) - در فرهنگ رشیدی: به گرمی بر آن کوکبه.
(7) - این بیت به لهجهء طبری است و معنی آن چنین است: آتش پرستی من در پیش روی تو عادت قدیم است. بهار است، بهشت است، خورشید و ماه است، نه روی است. (از حاشیهء برهان چ معین).
(8) - سوگند به این ماه که این همه بلند است بوسیدن دوست با ترس و لرز است.