مادام
(ع ق مرکب)(1) تا وقتی. (غیاث) (آنندراج). تا. تازمانیکه. این کلمه در عربی از افعال ناقصه است و «ما» در این لفظ مصدریه است که فعل مدخول خود را بمعنی مصدر گرداند. و مادام صورت فعل است و در معنی اسم و احکام اسم بر این جاری است چنانکه «توقیت». پس این لفظ «مادام» برای توقیت مضمون جملهء مدخول خود می آید(2). (از غیاث) (از آنندراج). و بدین معنی اغلب قبل از «که» استعمال شود : دانه مادام که در پردهء خاک نهان است هیچکس در پروردن او سعی ننماید. (کلیله و دمنه چ مینوی ص69).
مادام به شاه پشت بسته
پشت و دل دشمنت شکسته.نظامی.
عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان.سعدی.
...بطن و فرج توأمند و فرزند یک شکم، مادام که این یکی برجاست آن دگر برپاست. (گلستان). || بمعنی مدام و همیشه نیز آمده. (غیاث) (آنندراج) : و مادام مستمع را نگر. (منتخب قابوسنامه ص168). و مادام رای خویش روشن دار. (منتخب قابوسنامه ص174). غله فروش مادام بدبود و بدنیت باشد. (منتخب قابوسنامه ص178). و او [ زبیده ] بر عباسه حسد کردی از بهر آنکه خلفیه مادام با وی آرمیدی. (تاریخ برامکه).
تو مغز کند بادامی و مادام
به مغز آرد بها بادام کندی.سوزنی.
خوش خنده و زهرپاش مادام
ضحاک دهان و اژدها کام.
تحفه العراقین (از آنندراج).
مانده همه سالکانش مادام
در سعی وقوف و طوف و احرام.
تحفه العراقین (از آنندراج).
شمس نزد اسد رود مادام
روح سوی جسد رود هموار.خاقانی.
درون سنگ از آن می کند مادام
که از سنگش برون می آمد آن کام.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص250).
اگرچه با طرب می بود و با جام
دلش در بند شیرین بود مادام.نظامی.
- مادام الحیوه؛ همیشه. مدام : و مادام الحیوه در مقام فرزندی و خدمتکاری باشیم. (حبیب السیر ج3 ص179).
- مادام العمر؛ مادام الحیوه. تا آنگاه که زنده باشد. رجوع به ترکیب قبل شود.
(1) - رجوع به معنی دوم «ما» شود.
(2) - چنین است در نحو عربی، و رجوع به معنی دوم «ما» شود.
مادام به شاه پشت بسته
پشت و دل دشمنت شکسته.نظامی.
عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان.سعدی.
...بطن و فرج توأمند و فرزند یک شکم، مادام که این یکی برجاست آن دگر برپاست. (گلستان). || بمعنی مدام و همیشه نیز آمده. (غیاث) (آنندراج) : و مادام مستمع را نگر. (منتخب قابوسنامه ص168). و مادام رای خویش روشن دار. (منتخب قابوسنامه ص174). غله فروش مادام بدبود و بدنیت باشد. (منتخب قابوسنامه ص178). و او [ زبیده ] بر عباسه حسد کردی از بهر آنکه خلفیه مادام با وی آرمیدی. (تاریخ برامکه).
تو مغز کند بادامی و مادام
به مغز آرد بها بادام کندی.سوزنی.
خوش خنده و زهرپاش مادام
ضحاک دهان و اژدها کام.
تحفه العراقین (از آنندراج).
مانده همه سالکانش مادام
در سعی وقوف و طوف و احرام.
تحفه العراقین (از آنندراج).
شمس نزد اسد رود مادام
روح سوی جسد رود هموار.خاقانی.
درون سنگ از آن می کند مادام
که از سنگش برون می آمد آن کام.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص250).
اگرچه با طرب می بود و با جام
دلش در بند شیرین بود مادام.نظامی.
- مادام الحیوه؛ همیشه. مدام : و مادام الحیوه در مقام فرزندی و خدمتکاری باشیم. (حبیب السیر ج3 ص179).
- مادام العمر؛ مادام الحیوه. تا آنگاه که زنده باشد. رجوع به ترکیب قبل شود.
(1) - رجوع به معنی دوم «ما» شود.
(2) - چنین است در نحو عربی، و رجوع به معنی دوم «ما» شود.
افزونه حفاظت از لینکهای دانلود خارجی وردپرس
امنیت لینکهای دانلود را تضمین کنید؛ جلوگیری از دانلود غیرمجاز و عدم دسترسی به آدرس فایلهای قابل دانلود
مشاهده جزئیات محصول
