لیف

معنی لیف
(اِ) کیسهء صابون. کیسه ای از پارچه نازک که صابون در آن نهند و تن شویند با آن. کیسه ای از ململ یا چلوار و امثال آن که صابون در آن نهاده و بدن را بدان شویند. هر کیسهء از چلوار و مانند آن را گویند که در حمام به صابون آلایند و بردن شوخ را بر تن مالند. || قسمی کدو که چون خشک شود گوشت آن فروریزد و الیاف آن چون کیسه ای برجای ماند و با آن در حمام چرک تن گیرند. قسمی کدو یا الیاف دیگر که بدان در حمام شوخ از تن سترند. قسمی کدو که چون خشک شود و گوشت آن به مالیدن فروریزد الیاف درهم پیوستهء آن چون کیسه ای شود که در حمام بجای کیسه به کار برند. قسمی کدو که چون بخشکد آن را به دست بمالند تا فضول آن بریزد و از زیر آن کیسه مانندی از الیاف بهم تافته پیدا آید و آن را بجای کیسهء پشمین در حمام ها به کار برند. ج، الیاف. || طوری(1). || در لوترا، ریش را لیف گویند. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی) :
کفشگر دید مرد داور تفت
لیف در کون او نهاد و برفت.فرالاوی.
گفت: خود ریش این شخص لیف حمام بوده است [ چه او در حمام دست و پای همه را میبوسیده ] . (بهاءالدین ولد). اگر تواضعها با همه یکسان باشد آن را لیف حمام خوانند. (بهاءالدین ولد). || چیزی نرم که از درخت خرما حاصل شود. (غیاث). || خُلب. پوست درخت خرما: هذب؛ پاک کردن نخله را از پوست و لیف. سیف؛ آنچه در بن شاخهای درخت چفسیده باشد مانند لیف و آن ردی تر از لیف است. (منتهی الارب).
به لیف خرما پیچیده خواهمت همه تن
فشرده خایه به انبر بریده کیر به گاز.
منجیک.
لیف خرما و پوست گوسفندی بالین کرده. (کلیات سعدی مجلس چهارم). || چیزی باشد که از پوست خرما سازند به جهت کفش و موزهء ساغری و چیزهای دیگر پاک کردن و آن را از موی دم اسب نیز سازند. (برهان). مَسد؛ لیف سخت تافته. (منتهی الارب). || گیاهی است. (اوبهی). دستهء گیاهی که جولاه پیشکار خود را بدان تر کند و آب زند. (آنندراج). || ریشهای پی و رباط (طب). ج، الیاف. || آنچه از اصول و لحاء نباتات روید و باریکتر از لحا باشد. اسم خیوطی است شجری محیط بر نخل و نارجیل و مقل و امثال آن و از مطلق او مراد لیف خرماست و بهترین او از نارجیل و نخل حجازی و زبون ترین از مقل است. در اول دوم گرم و خشک، فرش و لباس او جهت استسقا و ترهل و اورام و از نارجیل که سوزانیده باشند جهت خزاز و حکه و جریب و شرب او جهت اخراج حصاه. و لیف مقل جهت تسکین بواسیر مفید و خاکستر انواع او منقی دندان و جهت امراض لثه و التیام جراحات و رفع بهق و برص و بیاض چشم نافع است. (تحفهء حکیم مؤمن). اصله ورق غلیظ یحیط بالنخل و ماشاکله کالمقل و النارجیل ینتسج بین جریده و کلما بد عنه الجرائد کمل و اجوده لیف النارجیل ثم النخل الحجازی واردؤه المقل و المستعمل منه الابیض المخلص الخیوط الدقیق و هو حار یابس من النارجیل فی الثالثه و المقل النارجیل ینفع من القراع و الحکه و الجرب طلاء و محروقه یفتت الحصی شرباً و لیف المقل یسکن البواسیر و رماد کل انواعه شدید التنقیه للاسنان و امراض اللثه مدمل للجراحات جال للبهق و البرص. (تذکرهء ضریر انطاکی). کنبار، لیف نارجیل.
جان تو درختی است خرد بار و سخن برگ
وین تیره جسد لیف درشت خس و خار است.
ناصرخسرو.
به راه مرکب او بود پیر لاشه خری
ز چوب کرده رکاب و ز لیف کرده عنان.
مسعودسعد.
حنظل؛ نر و ماده باشد و ماده نرم و سپید و بی لیف بود و نر لیف ناک باشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی). || بیش. (مهذب الاسماء). || در مجمل التواریخ لیف، مصحف ریف به معنی بیابان آمده است در عبارت ذیل: آنچه متصل لیف است از حیره تا حدود بحرین و عرب او را جبارین (خنابرزین - حمزهء اصفهانی) خوانند. (از مجمل التواریخ و القصص ص 179). و حمزه در این مورد گوید: متولیاً علی مایلی الریف من البادیه. (ایضاً ح 10).
(1) - Luffa acutangula. Fibre. Filament.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.