لی
[لَی ی] (ع مص) لُویّ. تافتن رسن را و دوتاه کردن. (منتهی الارب). تافتن رسن و جز آن. ریسمان تابیدن. (منتخب اللغات). تافتن رسن. (تاج المصادر). || مایل گردانیدن سر. (منتهی الارب). پیچانیدن سر. (تاج المصادر). سر پیچانیدن. || بگردانیدن زبان در دهان. (ترجمان القرآن). گردانیدن زبان در دهان. (تاج المصادر). || اعراض کردن. || به بیست سالگی رسیدن کودک. || کاهلی کردن و سستی کردن. (منتهی الارب). || رغبت کردن به چیزی. || دنبال جنبانیدن شتر. (تاج المصادر). دم جنبانیدن. (منتخب اللغات). || مدافعت کردن. لیان. (تاج المصادر). مطل. (منتهی الارب). مدافعت کردن در وام. (منتخب اللغات). دیر داشتن وام و ناگزاردن و داردار کردن. (منتهی الارب). روی واپس نگه کردن. || گردانیدن. || گردانیدن زبان در گواهی و غیر آن. (منتخب اللغات). چشم داشتن. || برگزیدن کسی را و گرامی داشتن. منکر حق کسی گردیدن. (منتهی الارب). || (ص) کلامی لی؛ گفتاری باطل و مخفی.