لنبک
[لُمْ بَ] (اِخ)(1) نام سقا و آبکشی بسیار کریم به عهد بهرام گور پادشاه ساسانی. داستان لنبک و میهمان شدن بهرام بر خوان وی و بخشیدن مال براهام یهود به لنبک را فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است. رجوع به لنبک آبکش شود. خاقانی در اشارت بدین داستان گوید :
بهرام ننگرد به براهام چون نظر
بر نان و خوان لنبک سقا برافکند.خاقانی.
هرچند که لنبک دهد آسایش بهرام
بهرام به شاهی به و لنبک به سقائی.
خاقانی.
رجوع به مدخل بعد شود.
(1) - در برهان این کلمه به فتح اول ضبط شده است. صاحب آنندراج به استناد مقولات فرهنگ سروری آن را به ضم اول اصحّ دانسته، چه وی سقائی فربه بوده و گوید رشیدی و جهانگیری به کسر اول آورده اند.
بهرام ننگرد به براهام چون نظر
بر نان و خوان لنبک سقا برافکند.خاقانی.
هرچند که لنبک دهد آسایش بهرام
بهرام به شاهی به و لنبک به سقائی.
خاقانی.
رجوع به مدخل بعد شود.
(1) - در برهان این کلمه به فتح اول ضبط شده است. صاحب آنندراج به استناد مقولات فرهنگ سروری آن را به ضم اول اصحّ دانسته، چه وی سقائی فربه بوده و گوید رشیدی و جهانگیری به کسر اول آورده اند.