آوه
[وَ] (اِخ) نام محلی در 24 هزار گز فاصله از ساوه که آبه و آوج نیز گویند و آن در قدیم شهری بوده و آثار قدیمهء بسیار پیرامون آن دیده میشود. و صاحب حدودالعالم گوید: آوه شهرکیست از جبال، انبوه و آبادان و هوای درست و راه حجاج خراسان. و در نزهه القلوب آمده است: آوه از اقلیم چهارم است، طولش از جزایر خالدات قه نه و عرض از خط استوا لدم طالع بناش سنبله دور باروش قرب ده هزار گام. هواش معتدل آبش از رودخانهء گاوماها که بماهین بره می خوانند و در آن شهر زمستان یخ آب در چاه می بندند بچند کرت تا فرومیخورد در تابستان همچنان یخ آب بازمیدهد آنقدر آب یخ که در زمستان خورده بود بازدهد بعد از آن آب ساده مثل دیگر چاه ها. و غله و پنبه در آنجا بسیار نیکو بود، از میوه هایش انجیر نیکو بود مردم آنجا سفیدچهره و شیعهء اثناعشریند ... و با هم اتفاق نیکو دارند و حقوق دیوانی آنجا به تمغا مقرر است و ده هزار دینار است. (نزهه القلوب).