لقلقه
[لَ لَ قَ] (ع اِ) آواز لکلک. (منتهی الارب). || هر بانگ که به اضطراب و حرکت باشد. (منتهی الارب). آواز در اضطراب. بانگ به انبوهی. (مهذب الاسماء). سختی آواز. (منتهی الارب). آواز سخت. || لقلقهء لسان؛ فصاحتی بی بلاغت. || (مص) آواز کردن. (دهار). || سخت آواز کردن لقلق که او را به فارسی لکلک گویند. (منتخب اللغات). || پیوسته جنبانیدن مار زنخ خود را. || زبان برآوردن مار و جنبانیدن آن. || جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب).