لب

معنی لب
[لَب ب] (ع مص) اقامت کردن. جای گرفتن. || بستن پیش بند پالان شتر را. (منتهی الارب). || لب قمیصه حریراً؛ دوخت بر گردن پیراهنش زهی از ابریشم. (دزی). || بر سینهء کسی زدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر). زدن شمشیر بر موضعی از گردن که مقتل است. || محاذی و روباروی شدن. (منتهی الارب). برابر شدن.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.