لاعب

معنی لاعب
[عِ] (ع ص) نعت فاعلی از لعب. بازی گر. بازی کن. بازی کننده : و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعِبین. (قرآن 44/38). و ما خلقنا السماء و الارض و مابینهما لاعبین. (قرآن 21/16). قالوا اَجِئتنا بالحق ام اَنت من اللاعبین. (قرآن 21/56).
لب لعل ضاحک خم زلف کافر
رخ خوب لامع سر زلف لاعب.(1)
(1) - این بیت از قصیده ای است بدین مطلع:
سلامٌ علی دار ام الکواعب
بتان سیه چشم عنبر ذوائب
و این قصیده را که هم به منوچهری نسبت داده اند و هم به حسن متکلم، ظاهراً از معزی و یا به احتمال قوی از برهانی پدر معزی است. رجوع شود به مقالهء دکتر معین در شماره 8 سال 7 مجلهء مهر، و نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز، سال اول شمارهء اول.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.