گنجشک

معنی گنجشک
[گُ جِ] (اِ) پرنده ای باشد که عربان عصفور خوانند. (برهان). بنجشک. چغوک. (آنندراج). پرنده ای است از دسته سبکبالان با منقار مخروطی که جثه ای کوچک دارد و دانه خوار است. (حاشیهء برهان قاطع چ معین). وُنج. (فرهنگ اسدی) (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی). خانگی. (برهان). چُغنَه یا چُغنِه. چُغُک. چُغو. چُغوک. چُکُک. چُگُک. چُکوک. چُتوک. جوکَک. مَرتَکو. مُرگو. رجوع به هر یک از کلمات مذکور در فرهنگهای فارسی و همین لغت نامه شود. ابوالصعو. ابومُحرِز. ابو مزاحم. ابویعقوب. صُفصُف. (اقرب الموارد). صیق. (منتهی الارب). فِرفِر یا فُرفُر. (المنجد). فُرفور. (ناظم الاطباء). نُفرور. (اقرب الموارد) :
گنجشک(1) چگونه لرزد از باران
چون یاد کنم ترا چنان لرزم.ابوالعباس.
همیشه تا به شرف باز برتر از گنجشک
چنان کجا به هنر شیر برتر از روباه.فرخی.
گفتم آتش رسد به هیبت او
گفت گنجشک کی رسد به عقاب.عنصری.
به کم از قدر خود مشو راضی
بین که گنجشک می نگیرد باز.مسعودسعد.
نه نه شهباز چه که گنجشکم
کز دم اژدها گریخته ام.خاقانی.
بیضه بشکن مرغ گم کن تا بوی طاووس نر
بیضه پروردن به گنجشکان گذار و ماکیان.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 334).
مست مکن عقل ادب ساز را
طعمه گنجشک مکن باز را.نظامی.
به ذره آفتابی را که گیرد
به گنجشکی عقابی را که گیرد؟نظامی.
گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست
بیچاره بر هلاک تن خویشتن عجول.
سعدی (طیبات).
|| مرغ جوجه و مرغ کوچک. (برهان). || در دیلمان، گوشتی که روی پرده بین سینه و شکم (حجاب حاجز) جانداران حلال گوشت است. این واژه از مصطلحات قصابان است. (فرهنگ گیلکی تألیف منوچهر ستوده ص215).
- کله یا مغز گنجشک خوردن؛ پرحرف بودن: مگر مغز گنجشک خورده ای؛ چقدر حرف می زنی.
- گنجشک روزی؛ کسی که درآمد کم داشته باشد و با قناعت زندگی کند.
- گنجشک روزی بودن؛ دست به دهن بودن. کردی خوردی زندگی کردن. روز نو و روزی نو. (امثال و حکم دهخدا). کم روزی و لب روزی بودن.
- || نادان بودن. در آذربایجان اکنون به این معنی معمول است.
- امثال: به گنجشک گفتند منار به شکمت (یا: به کونت) گفت چیزی بگو که بگنجد.
طعمهء باز به گنجشک نشاید دادن. مغربی.
گاو بکش! گنجشک هزارش یک من است.
گنجشک امسالی پارسالی را می خواهد درس بدهد ؛ یعنی ناآزموده ای میخواهد به شخص آزموده ای تعلیم بدهد. عوام گویند: «گنجشک امساله پارساله را گول میزند». (فرهنگ عوام).
گنجشک با باز پرید، افتاد و ماتحتش درید.
گنجشک با زاغ و زیقش صد تاش یک من است.
گنجشک چیه (= چه هست) که آبگوشتش به چی (چه) باشه (= باشد).
گنجشکی در دست به که بازی در هوا : ما درخور صید تو نباشیم ولیکن گنجشک به دست است به از باز پریده.
سعدی.
گنجشک را آشیانه باز طلب کردن محال است. (تاریخ بیهقی از امثال و حکم ج3 ص1325).
گنجشک کی رسد به عقاب. عنصری.
گنجشک گوشتالو توت درست فرومی برد چون بزرگ شد ارزن را پوست می کند.
گنجشک نر و ماده را در هوا می شناسد ؛ یعنی حدت ذهنش زیاد است.
گنجشک نقد به از طاوس نسیه.
گنجشک یک پولی انااعطینا نمی خواند ، نظیر: کبوتر صد دیناری یاهو نمی خواند.
مثل گنجشک؛ بسیار کوچک.
مثل گنجشک لندوک؛ خرد و برهنه (لندوک، پرندهء خرد که هنوز پر برنیاورده). (امثال و حکم ج3 ص1479).
مثل گنجشک تریاکی ؛ مثل گنجشک آموخته. رام و مطیع.
(1) - در فرهنگ اسدی: بنجشک.

درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس

اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارت‌های عضو شتاب

مشاهده جزئیات محصول

اشتراک‌گذاری:

با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.