گلی
[گِ] (ص نسبی) گل آلود. گلناک. آلوده به گل. منسوب به گل و خاکی. || سفالی و ساخته شده از گل. (ناظم الاطباء).
-امثال: عمر گلی است ، سخت بداخم. عظیم ترش رو.
گلی برای کسی آب گرفتن ؛ در تداول عامه، مقدمات زیان یا آسیب برای کسی فراهم ساختن. برای او مایه گرفتن.
-امثال: عمر گلی است ، سخت بداخم. عظیم ترش رو.
گلی برای کسی آب گرفتن ؛ در تداول عامه، مقدمات زیان یا آسیب برای کسی فراهم ساختن. برای او مایه گرفتن.