گل
[گَ] (اِ) در تداول عامه با یکدیگر برابری توانستن(1).
-از گل هم برآمدن؛ از پس هم برآمدن.
- گل هم انداختن؛ بیکدیگر بند کردن.
- گل هم کردن؛ بیکدیگر پیوستن.
|| گریبان. یقه (در لهجهء قزوینی).
(1) - یادداشت مرحوم دهخدا.
-از گل هم برآمدن؛ از پس هم برآمدن.
- گل هم انداختن؛ بیکدیگر بند کردن.
- گل هم کردن؛ بیکدیگر پیوستن.
|| گریبان. یقه (در لهجهء قزوینی).
(1) - یادداشت مرحوم دهخدا.