گفتگو
[گُ تُ] (اِمص مرکب) مکالمت. (آنندراج). مباحثه. مجادله. گفت و شنود :
نگر نرّه دیو اندرین جستجو
چه جست و چه دید اندرین گفتگو.
فردوسی.
می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد.
فرخی.
و او کسی است که در حکم بر او غلبه نمی توان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص310).
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو.مولوی.
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم.حافظ.
و رجوع به گفتگوی و گفت و گوی شود.
نگر نرّه دیو اندرین جستجو
چه جست و چه دید اندرین گفتگو.
فردوسی.
می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد.
فرخی.
و او کسی است که در حکم بر او غلبه نمی توان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص310).
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو.مولوی.
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم.حافظ.
و رجوع به گفتگوی و گفت و گوی شود.