گسیل
[گُ] (اِ) گسی. قیاس شود با گیلکی اوسه کودن(1) (فرستادن). (از حاشیهء برهان قاطع چ معین). روانه ساختن و فرستادن کسی به جایی. (برهان) (آنندراج). گسی. (جهانگیری) (غیاث). || دفع کردن. (برهان) (آنندراج) (غیاث) :
نومید مکن گسیل سائل را
بندیش ز روزگار آن سائل.ناصرخسرو.
|| مرخص کردن. (آنندراج) (غیاث). || وداع کردن. (برهان).
(1) - use kudan.
نومید مکن گسیل سائل را
بندیش ز روزگار آن سائل.ناصرخسرو.
|| مرخص کردن. (آنندراج) (غیاث). || وداع کردن. (برهان).
(1) - use kudan.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.