گاوی
(ص نسبی) منسوب به گاو.(1) آبلهء گاوی. || (حامص) عمل کردن همچون گاو. چگونگی گاو. || بلاهت. نادانی :
گاو را بفروخت حالی خر خرید
گاویش بود و خری بر سر خرید.
عطار.
(1) - Bovin, (e).
گاو را بفروخت حالی خر خرید
گاویش بود و خری بر سر خرید.
عطار.
(1) - Bovin, (e).