کیل
[یَ] (اِ) میوه ای است صحرایی زردرنگ، و گاهی سرخ می شود، و کیلک و کهین نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). نام میوه ای است صحرایی شبیه به آلوچه و سیب کوچک، و آن را در خراسان علف شیران و علف خرس گویند و به عربی زعرور و درخت آن را شجره الدب خوانند و کیل سرخ نیز گویندش، و بعضی گویند زعرور یونانی است نه عربی، و الله اعلم. (برهان). میوه ای است صحرایی زرد و سرخ می شود، و آن را کیلک نیز می گویند و به کیالک مشهور است. (از آنندراج). زالزالک. کیالک. کیلک. کیلو. (فرهنگ فارسی معین). عنب الدب و زعرور. (ناظم الاطباء) :
حسود گفتهء بسحاق گو بگوی جواب
که پیش ما کیل و به به هم نخواهد ماند.
بسحاق اطعمه (از فرهنگ رشیدی).
- کیل سرخ؛ زالزالک. (فرهنگ فارسی معین).
|| ازگیل. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
حسود گفتهء بسحاق گو بگوی جواب
که پیش ما کیل و به به هم نخواهد ماند.
بسحاق اطعمه (از فرهنگ رشیدی).
- کیل سرخ؛ زالزالک. (فرهنگ فارسی معین).
|| ازگیل. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).