ارض
[اَ] (ع اِ) زمین. (منتهی الارب). زمی. غبرا. امّآدم. ام صبّار. ام عبید. ام کفاه. ابن حلاوه. || خاک. و آن مؤنث و اسم جنس است. (منتهی الارب). ج، ارضون، ارضین، ارضات، اُروض، اراضٍ، اراضی. (مهذب الاسماء). و بعضی ارض را جمع بدون واحد دانسته اند. (منتهی الارب). و رجوع به زمین شود. || دست و پای اسب. (مهذب الاسماء). دست و پای چاروا. || اسفل قوائم ستور. || هرچه فرود و پست باشد. هر جای پست. موضع شیب. || زکام. (مهذب الاسماء). || لرزه. (مهذب الاسماء). لرزهء تب. || لاارض لک؛ کلمهء ذم است مانند لااُم لک.
- ارض الجزیه؛ زمینی که بتصرف مسلمین درآمده و طبق پیمان با شرایط مقرره از جانب امام بمالکین غیرمسلمان بازداده شود. (شرایع الاسلام).
- اراضی عامره و اراضی موات.؛ رجوع بشرایع الاسلام، کتاب «احیاءالموات» شود.
- ارض الجزیه؛ زمینی که بتصرف مسلمین درآمده و طبق پیمان با شرایط مقرره از جانب امام بمالکین غیرمسلمان بازداده شود. (شرایع الاسلام).
- اراضی عامره و اراضی موات.؛ رجوع بشرایع الاسلام، کتاب «احیاءالموات» شود.