کیان
(معرب، اِ)(1) طبیعت، و گویا این کلمه سریانی است. (از اقرب الموارد). طبع، و بدان نامیده شده کتاب سمع الکیان(2) و به سریانی شمعاکیانا گویند. (مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرشت. (مهذب الاسماء). طبیعت. جوهر. (از حاشیهء برهان چ معین) :
جمشید کیانی نه که خورشید لیانی
کز نور عیانی همه رخ عین سنائی.
خاقانی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - سریانی کیانا. و رجوع به همین کلمه شود.
(2) - کتاب «فن سماع طبیعی» ارسطو.
جمشید کیانی نه که خورشید لیانی
کز نور عیانی همه رخ عین سنائی.
خاقانی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - سریانی کیانا. و رجوع به همین کلمه شود.
(2) - کتاب «فن سماع طبیعی» ارسطو.