کنف
[کَ] (ع مص) دست بر سر پیمانه نهادن وقت پیمودن، تا بگیرد گندم و جز آن. (منتهی الارب). دست بر سر پیمانه نهادن کیال وقت پیمودن تا بگیرد گندم و جز آن. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراز گرفتن و احاطه کردن و نگاه داشتن چیزی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). || یاری نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). یاری کردن. (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). || کنیف ساختن چیزی را. || کنیف ساختن جهت سرای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حظیره و جای خواب ساختن برای شتران و غیره(1). (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از معجم متن اللغه).
(1) - این معنی در منتهی الارب ذیل «کَنَف» آمده است.
(1) - این معنی در منتهی الارب ذیل «کَنَف» آمده است.
درگاه آسان پرداخت برای ووکامرس
اتصال آسان پرداخت به ووکامرس برای تسهیل پرداختهای اینترنتی مشتریان؛ سریع، امن و سازگار با تمام کارتها.
مشاهده جزئیات محصول