ارس
[اَ] (اِ) اشک. (جهانگیری). آب چشم. (صحاح الفرس) (اوبهی). اشک چشم. دمع. دمعه :
ز آهم بود یک شراره درخش
اَرَس باشد اَرْسِ مرا مایه بخش.قریع الدهر.
اَرَس شد اَرْسِ من از جستجویت.لطفی.
ز آهم بود یک شراره درخش
اَرَس باشد اَرْسِ مرا مایه بخش.قریع الدهر.
اَرَس شد اَرْسِ من از جستجویت.لطفی.