کن
[کُ] (ع فعل امر) صیغهء امر است به معنی شو(باش)، مشتق از کان یکون کوناً. و اشارت باشد به امر حق تعالی در روز ازل در باب پیدا شدن موجودات. (غیاث) (آنندراج). کلمهء امر از کان. بشو. (ناظم الاطباء). بباش: کن فیکون، بباش پس بباشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ای جمع کرده مبدع کن در نهاد تو
هم سیرت ملائک و هم صورت ملوک.
ظهیر فاریابی (یادداشت ایضاً).
گر نیندی واقفان امر کن
در جهان رد گشته بودی این سخن.
مولوی (مثنوی چ خاور ص44).
رجوع به کن فیکون شود.
|| (اِ) یا کاف و نون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنایه از عالم وجود و دنیا و دهر و مأخوذ از معنی اول(1) :
رهائی ده بستگان سخن
توانا کن ناتوانان کن.نظامی.
ز آفرینش نزاد مادرکن
هیچ فرزند خوبتر ز سخن.نظامی.
بدیشان نمودی ره از بدو کن
معادم به «من بعضها بعض» کن.
نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص48).
رجوع به کاف و نون شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - مراد امر حق تعالی در روز ازل.
ای جمع کرده مبدع کن در نهاد تو
هم سیرت ملائک و هم صورت ملوک.
ظهیر فاریابی (یادداشت ایضاً).
گر نیندی واقفان امر کن
در جهان رد گشته بودی این سخن.
مولوی (مثنوی چ خاور ص44).
رجوع به کن فیکون شود.
|| (اِ) یا کاف و نون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنایه از عالم وجود و دنیا و دهر و مأخوذ از معنی اول(1) :
رهائی ده بستگان سخن
توانا کن ناتوانان کن.نظامی.
ز آفرینش نزاد مادرکن
هیچ فرزند خوبتر ز سخن.نظامی.
بدیشان نمودی ره از بدو کن
معادم به «من بعضها بعض» کن.
نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص48).
رجوع به کاف و نون شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - مراد امر حق تعالی در روز ازل.