کمیسیون
[کُ یُن](1) (فرانسوی، اِ)(2)مأموریتی(3) که برای اجرای امری به کسی دهند. (فرهنگ فارسی معین). || مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه در بارهء طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد. (فرهنگ فارسی معین). || هر یک از شعب مجلس شورای ملی که از عده ای وکیلان تشکیل شود و به یکی از امور مملکتی رسیدگی کند: کمیسیون بودجه. کمیسیون فرهنگ. (فرهنگ فارسی معین) :
در کمیسیون خارجه بنویس
نام این بنده را به استادی.
بهار (از فرهنگ فارسی معین).
|| در تداول فارسی زبانان، دلالیی که بانک یا اشخاص برای اجرای معاملات کنند. (فرهنگ فارسی معین).
- حق کمیسیون؛ حق دلالی. حق العمل. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - در تداول فارسی زبانان: کُمِسیون.
(2) - Commission. (3) - ظ: مزدی.
در کمیسیون خارجه بنویس
نام این بنده را به استادی.
بهار (از فرهنگ فارسی معین).
|| در تداول فارسی زبانان، دلالیی که بانک یا اشخاص برای اجرای معاملات کنند. (فرهنگ فارسی معین).
- حق کمیسیون؛ حق دلالی. حق العمل. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - در تداول فارسی زبانان: کُمِسیون.
(2) - Commission. (3) - ظ: مزدی.