کمیت

معنی کمیت
[کُ مَ / مِ] (ع اِ)(1) اسب نیک سرخ فش و دم سیاه، مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، کُمت، کماتی (کزرابی) مثله شذوذاً. سیبویه گفت: از خلیل در بارهء کمیت سوال کردم. خلیل گفت: این کلمه بدان جهت مصغر شده است که نه سیاه خالص و نه سرخ خالص است بلکه بین سیاهی و سرخی است... و فرق کمیت و اشقر به یال و دم است. اگر یال و دم سرخ باشد، اشقر و اگر سیاه باشد، کمیت است. و گویند بعیر کمیت همانگونه که گویند فرس کمیت و ناقه کمیت ایضاً. (از منتهی الارب). اسب سرخ رنگ که به سیاهی زند و یال و دم او سیاه باشد. (آنندراج). اسب نیک سرخ فش و دم سیاه، مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، کُمت. (ناظم الاطباء). کمیت از اسبان آن را گویند که سرخی آن با سیاهی غیرخالص آمیخته باشد و گفته شده است اسبی است که رنگ آن بین سیاهی و سرخی است و مذکر و مؤنث در آن یکسان است و گویند: مهر کمیت و مهره کمیت... و آن تصغیر اکمت است به غیر قیاس. و از اصمعی است: گویند بعیر احمر، وقتی که به سرخی آن رنگ دیگر نیامیخته باشد و اگر به سرخی آن سیاهی آمیخته باشد، آن کمیت است و همچنان است ناقه کمیت. (از اقرب الموارد). اسب سرخ یال و دم سیاه را گویند. (برهان). اسبی که به سیاهی زند و یال و دم وی سیاه باشد. اسب بش (یال) و دنبال (دم) سیاه. هیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
بدان زمان که بر ابطال تیره گون گردد
همه کمیت نماید ز خون سیاه سمند.
منجیک (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
هم از داغ دیگر کمیتی به رنگ
تو گفتی ز دریا درآمد نهنگ.فردوسی.
آن کمیت گهری را که تو دادی به رهی
جز به شش میخ بر آن نعل نبندد نعال.
فرخی.
مرا در زیر ران اندر کمیتی
کشنده نی و سرکش نی و توسن.منوچهری.
کمیت سخن را ضمیر است میدان
سوارش چه چیز است جان سخندان.
ناصرخسرو.
کمیتت اندر تک گنبدی است اندر دور
حسامت اندر زخم آتشی است اندر تاب.
مسعودسعد.
کمیت رنجبردار بود. (نوروزنامهء منسوب به خیام چ اوستا ص96). امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه گفته است: دلاورترین اسبان کمیت است. (نوروزنامه، ایضاً ص97).
قاعدهء بزم ساز بر گل و نقل و نبید
کز سفرت سوده شد نعل کمیت و سمند.
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
شاه را بین کعبه ای بر بوقبیس
چون کمیتش زیر ران آمد به رزم.خاقانی.
هست کمیتش سپهر جوزهری بر دمش
پاردم جوزهر چنبر ماهش سزد.خاقانی.
حذر واجب است از کمیتت مدام
که هم بدرکاب است و هم بدلگام.
نزاری قهستانی.
اگر بادپای است خنگ ملک
کمیت مرا نیز پا لنگ نیست.
سلطان اتسز (از امثال و حکم ص1237).
کمیتی که رنگش چو خرما بود
به سرما و گرما توانا بود.
؟ (از امثال و حکم ص1237).
- پیسه کمیت؛ از نامهای اسپان به زبان پارسی که رنجور و بدخو بود. (از نوروزنامهء منسوب به خیام چ اوستا ص96).
- کمیتش لنگ است؛ کم مایه است. در این کار تسلطی ندارد. (فرهنگ فارسی معین). قاصر است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کمیت کسی در امری لنگ بودن؛ در آن کار ناقص و ناتمام و نارسا بودن. آن را ندانستن. از آن بهره ای نداشتن.
|| می سرخ سیاهی آمیز. (منتهی الارب). شراب لعل انگوری که به سیاهی زند. (غیاث) (آنندراج). شرابی که در آن سیاهی و سرخی باشد و گویند از نامهای شراب است زیرا که در آن رنگی از سرخی و سیاهی است. (از اقرب الموارد). شراب سرخی را گویند که به سیاهی زند. (برهان).
- کمیت نشاط؛ کنایه از شراب ارغوانی باشد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین).
(1) - در المعرب جوالیقی ص295 آمده: و گروهی گویند از کُمَیتَه (صحیح: کمخت، حاشیهء همین صفحه) فارسی به معنی در هم آمیخته است چنانکه گویی در آن دو رنگ سیاهی و سرخی جمع آمده، و گویند مصغر اَکمَت است مانند زُهَیر از ازهر.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.