کمد
[کَ مَ ] (ع مص) دردمند گردیدن دل از اندوه. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندوهگین شدن. (زوزنی) (از ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تیره شدن رنگ. (از ناظم الاطباء). || برگشتن صفای گونه. (از ناظم الاطباء). || فرسوده و کهنه شدن و تغییر یافتن رنگ جامه. (از اقرب الموارد). || تغییر رنگ یافتن چیزی. (از اقرب الموارد).