کمان کش
[کَ کَ / کِ] (اِ مرکب) کش و قوس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ظاهراً گشودن دستها به هنگام خمیازه چونانکه تیرانداز کمان را کشد : و از خصایص و خوارق عادات او(1) آن بود که هرگز... آب دهن و بلغم... نداشت و خمیازه و کمان کش ننمود. (تذکره الائمه مجلسی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - از خصایص پیغمبر اکرم.
(1) - از خصایص پیغمبر اکرم.