کمالا
[کَ] (اِخ) ابن ملامحمد حسین فسایی. گاهی شعر می سراید. از اوست:
سر بلندی، خاکساری با هنرور کردن است
آبرو را حفظ کردن سنگ گوهر کردن است
با قد خم گشته بی طاعت کشیدن آه سرد
تکیه بر پشت کمان و تیر بی پر کردن است
جان خود سازم فدای مصرع صایب کمال
جان نثار یار کردن خاک را زر کردن است.
(تذکرهء نصرآبادی ص202).
سر بلندی، خاکساری با هنرور کردن است
آبرو را حفظ کردن سنگ گوهر کردن است
با قد خم گشته بی طاعت کشیدن آه سرد
تکیه بر پشت کمان و تیر بی پر کردن است
جان خود سازم فدای مصرع صایب کمال
جان نثار یار کردن خاک را زر کردن است.
(تذکرهء نصرآبادی ص202).