کم
[کَم م] (ع مص) پوشیدن چیزی را. (از منتهی الارب). پوشیدن. (آنندراج): کم الشی ء کما؛ پرده کشید بر آن و پوشید آن را. (از اقرب الموارد). || پوشیدن و بستن سر خم را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): کم الحب؛ بست سر خم را. (از اقرب الموارد). || فراهم آمدن مردم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کم الناس؛ اجتماع کردند مردم. (از اقرب الموارد). || غلاف غوره برآوردن خرمابن. (منتهی الارب) (آنندراج). کمت النخله کما و کموماً؛ شکوفه کرد آن خرمابن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فروپوشیدن نهال خرما را به چیزی و مصون و محفوظ داشتن آن را تا توانا گردد. (یستعمل مجهو فیها.) (منتهی الارب). بیمناک شدن بر خرمابن و پوشیده شدن آن تا قوی گردد. (از اقرب الموارد). کمت الفسیله (مجهو)؛ فروپوشیده شد نهال خرمابن به چیزی و محفوظ داشته شد تا قوی و توانا گردد. (ناظم الاطباء).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول