آنچش
[چِ] (ضمیر + حرف ربط + ضمیر)مخفف آنچه اش. آنچه او را :
بدو بازداد آنچنان کش بخواست
بیفزود در تن هر آنچش بکاست.فردوسی.
فرود آوردی آنچش خود برآوردی
گسستی هرچه را کآن خود به پیوستی.
ناصرخسرو.
بدو بازداد آنچنان کش بخواست
بیفزود در تن هر آنچش بکاست.فردوسی.
فرود آوردی آنچش خود برآوردی
گسستی هرچه را کآن خود به پیوستی.
ناصرخسرو.