کلی
[کُ] (ص نسبی) به معنی دهی و روستایی باشد چه کل به معنی ده و روستا هم آمده است. (برهان). روستایی و دهی. (فرهنگ رشیدی). روستایی و دهاتی. (ناظم الاطباء). منسوب به کل، روستایی. دهی. (فرهنگ فارسی معین) :
چون تو صنم و چو ما شمن نیست
شهری وکلی تویی و ماییم.
سنایی (از آنندراج).
تیز بر ریش و سبلت آن کل
خوه(1) کلی باش و خوه(2) بیابانی.
سوزنی (از آنندراج).
و رجوع به کُل شود. || (اِ) دهکده. (ناظم الاطباء). || (حامص) زندگانی و تعیش در ده. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس).
(1) - مخفف خواه. (انجمن آرا).
(2) - مخفف خواه. (انجمن آرا).
چون تو صنم و چو ما شمن نیست
شهری وکلی تویی و ماییم.
سنایی (از آنندراج).
تیز بر ریش و سبلت آن کل
خوه(1) کلی باش و خوه(2) بیابانی.
سوزنی (از آنندراج).
و رجوع به کُل شود. || (اِ) دهکده. (ناظم الاطباء). || (حامص) زندگانی و تعیش در ده. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس).
(1) - مخفف خواه. (انجمن آرا).
(2) - مخفف خواه. (انجمن آرا).