کلا
[کَلْ لا] (ع حرف، ق) حرفی است که در زجر و ردع استعمال می شود. (منتهی الارب). نه چنان است. (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء). حرف است برای رد سخن پیشین، حاصل معنی آن این است که نه چنین باشد. (غیاث) (آنندراج). بمعنی انته و لاتفعل است قوله تعالی: ایطمع کل امرء منهم ان یدخل جنه نعیم کلا (قرآن 70/38 و 39)؛ ای لاتطمع. (منتهی الارب). || حقاً. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء). گاهی برای مسلم داشتن سخن غیر باشد در این صورت اسم باشد بمعنی حق است. (غیاث) (آنندراج). کقوله تعالی؛ کلا لئن لم ینته لنسفعاً بالناصیه. (قرآن 96/14 و 15) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || بمعنای «الای» استفتاحیه. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || حرف جواب بمنزلهء ای. نعم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و «کلاوالقمر» را بهمین معنی حمل کرده اند. (منتهی الارب). گویند: کلمه ای است مرکب از کاف تشبیه و لاء نفی و حرف لاء بجهت تأکید و تقویت معنی و بخاطر دفع این احتمال که هر دو کلمه بر معنای خود باقی هستند مشدد گردیده است. و برخی گویند: کلمهء بسیط است. (منتهی الارب).