کفیل
[کَ] (ع ص، اِ) همتا و مانند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مانند. مثیل. (از اقرب الموارد). || پذیرفتار. (منتهی الارب) (دهار). ضامن. (از اقرب الموارد). ضامن و پذیرفتار. (ناظم الاطباء). پایندان. زعیم. (مجمل اللغه) (زمخشری) (دهار) (مهذب الاسماء). پذیرفتار. (زمخشری). حمیل. حویل. کافل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). متعهد و ذمه دار و ضامن و قبول کنندهء کاری برخود. (غیاث). متعهد و ضامن و پذرفتار و ذمه دار و کسی که کاری قبول کند. (ناظم الاطباء). || آنکه نفقه و کسوه و خوراک و پوشاک کسی را برذمه گیرد و بابیزان و بابیزن نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
همت کفیل تست کفاف از کسان مجوی
دریا سبیل تست نم از ناودان مخواه.
|| (اصطلاح اداری) کسی که ادارهء وزارتخانه یا اداره و یا مؤسسه ای را در غیاب وزیر یا رئیس به عهده گیرد. || در اصطلاح فقه، کسی که متعهد شود شخصی را که هرگاه حاکم بخواهد او را حاضر کند. (از فرهنگ علوم جعفر سجادی). و رجوع به کفالت شود.
همت کفیل تست کفاف از کسان مجوی
دریا سبیل تست نم از ناودان مخواه.
|| (اصطلاح اداری) کسی که ادارهء وزارتخانه یا اداره و یا مؤسسه ای را در غیاب وزیر یا رئیس به عهده گیرد. || در اصطلاح فقه، کسی که متعهد شود شخصی را که هرگاه حاکم بخواهد او را حاضر کند. (از فرهنگ علوم جعفر سجادی). و رجوع به کفالت شود.