اردن
[اَ دَ / اُ دُن ن] (اِخ)(1) رودخانه ای نزدیک بدمشق. گویند مریم عیسی علیه السلام را در آن رودخانه شست. (برهان). نام رودی که دریاچهء طبریه را به بحیرهء لوط (بحرالمیت) پیوندد و آنرا الشریعه نیز نامند. (دمشقی). احمدبن الطیب سرخسی فیلسوف گوید: دو اردن است: اردن کبیر و اردن صغیر. اما کبیر نهریست که به بحیرهء طبریه ریزد و بین آن و طبریه با زورق، دوازده میل مسافت است. و آب کوهها و چشمه ها در آن جمع شوند و در نهر مذکور جریان یابد و اکثر ضیاع جندالاردن را که بساحل شام و طریق صور پیوندد سیراب کند و سپس این آبها بدریاچهء قرب طبریه ریزد و طبریه برطرف کوهی است مُشرف به این دریاچه و بین این نهر یعنی اردن کبیر و طبریه، بحیره ایست. و اما اردن صغیر نهریست که از دریاچهء طبریه سرچشمه گیرد و بسوی جنوب در وسط غَور جریان یابد و ضیاع غور را مشروب سازد و اکثر مُستغل آن شکر است که از آن بدیگر بلاد شرق برند و در حوالی آن قرای بسیار است و آن جمله بیثان و قراوا و اُریحا و عوجاء و غیره و بر این نهر، قریب طبریه پلی عظیم بسته اند که متجاوز از بیست طاق دارد و نهر مذکور با نهر یرموک بهم پیوندد و نهری واحد گردد و ضیاع غور و ضیاع بثنیه را مشروب کند و سپس بجریان خود ادامه دهد تا بدریاچهء منتنه در جانب مغرب غور ریزد. (معجم البلدان). اردن در زبان عبرانی همواره حرف تعریف بدان پیوسته هیرون گویند. مگر در ایوب 40: 23 و مزامیر 42: 6 که فقط اردن مذکور است و او عظیمترین رودهای پلسطین است، که از شمال بجنوب جاری شده زمین مقدس را قطع نموده قسمت اعظمش بطرف مغرب واقع میشود و آنرا چهار منبع است. اول منبع حاصبانی که بعین فرار مسمی است و از حوض کم عمقی که بمسافت دوازده میل بشمال تل القاضی واقع است خارج شده با دو نهر کوچک دیگری که از کوههای شرقی جاری میشوند تلاقی کرده بمسافت سه میل در وادئی بسیار زیبا جاری و از آنجا بمسافت شش یا هفت میل در تنگه ای عبور میکند و در نی زار حوله داخل میشود که مسافت آن نی زار تخمیناً هشت میل است و نهر از وسط آن گذشته متدرجاً بر آب آن می افزاید تا وقتی که بدریاچهء حوله ریزد و طول این دریاچه در زمان پریش 7 میل است و علاوه بر این رودهای کوچک چندی نیز در آن وارد میشود. دوم منابع بانیوم یعنی نانیاس حالیه است در این قریه چشمه ایست که منبعش از مغارهء فراخی میباشد که در زیر صخرهء عظیمی واقع است و بشمال و مغرب قریه جاری شده بنهر دیگری تلاقی میکند که در هموارهء قریه واقع میباشد سوم چشمه های تل القاضی در همواره ایست، که بمسافت سفر یکساعت از بانیاس دور است و در آنجا دو چشمه است یکی بزرگتر که به گمان پورتر چشمهء سوریه میباشد و از تلاقی این چشمه با چشمهء دیگر تل القاضی رودی تشکیل مییابد که عرضش مابین 36 و 45 ذرع است و این رود در نهایت سرعت جاری شده بمجرائی که از بانیاس می آید برخورده بطرف کوههای شرقی جاری میشود و با حاصبیانی برخورده بطرف آبهای میروم یعنی حوله متصل میگردد و توصیف چشمه های تل القاضی بر حسب قول یوسفوس این است که «منبع اخری اردن اند و الاَن بعین الدای مسمی و در محل شهردان که لایش قدیم باشد واقع است». و موضع این شهر موافق قول یوسبلیوس و جرم تا بانیاس 4 میل رومی مسافت دارد و این مطابق مسافت چشمه های حالیه است. چهارم رود سَعّار است که با نهر بانیاس متحد میشود و در ایام تابستان بسیار کم آب میباشد و چون اردن از دریاچهء حوله دوازده میل طی مسافت نموده در این بین به قدر 817 قدم پائین افتاده از وسط دریای طبریه میگذرد و معبرش را از وسط دریای مرقوم دوازده میل رو بپائین بخوبی میتوان تعیین کرد و از آنجا بخط غیر مستقیم که بخط مستقیم تخمیناً 65 میل میشود بطرف جنوب جاری شده آب صاف و خوشگوار خود را بدریای تلخ سدوم میریزد و فی الحقیقه بسیار عجیب است که در مسافت 145 میل بخط مستقیم از برفهای حرمون تا وادی کثیر خیلی گرم اریحاکه گرم ترین امکنهء کرهء زمین است بقدر 880 ذرع پائین میرود فیمابین این دو دریا یعنی دریای طبریه و بحیره الموت دشت اردن است. (2 پادشاهان 25: 4 و2 تواریخ 4: 17) که اعراب آنرا الغور گویند. عرض رویهم رفتهء اینجا به اریحا نرسیده تخمیناً 5 میل است لکن نزدیک اریحا 12 میل میشود و از هر دو طرف تقریباً به تمام طولش تا تپه های مغربی که 300 - 350 ذرع مرتفع و کلیهً راست و سربالا هستند محدود است لکن تپه های حدود مشرقش قدری سراشیب و ارتفاعشان دو چندان است. این وادی ریگزار بغیر از جاهائی که چشمه ها و رودهای کوچک از آن جاری باشد در نهایت گرمی و عاری از نباتات میباشد و تپه های مخروطی شکل بسیاری در آنجا بنظر میرسد. در وسط این وادی سفلی مجرای مارپیچی شکل رود است که از 4 - 15 ذرع از سطح دشت پست تر میباشد اطراف این رود دارای اشجار و بوته های فراوان بید و شوره گز و خرزهره و غیره میباشد و بسا میشود که در بعضی جاها ساحلش عریض تر و بدین لحاظ نباتات در آنجا بیشتر یافت شود طرف اعلایش حاصل خیز و مزروع و اما طرف اسفلش دارای نی زارهای بسیار است و بیشه ها و جنگلهائی که بالنسبه برود نزدیک تراند سابقاً مسکن حیوانات درنده بوده که در زمان طغیان آب آن محل را ترک کرده بالا میرفته اند چنانکه یرمیای نبی در فصل 49: 19 و 50: 44 از صحیفهء خود آن را ضرب المثل کرده میفرماید «اینک او مثل شیر از طغیان اردن برخواهد آمد» امکان دارد که حال مجرای حالیهء اردن از قدیم عمیق تر شده باشد با وجود این در بهار آب نه تنها فاصله ای را که فیمابین سواحل است میپوشاند بلکه در بسیار جاها خود سواحل را نیز می پوشاند. (1- تواریخ 12: 15). یکی از صاحب منصبان دولت متحدهء اتازونی نایب لینچ نام که در 1848 م. از اردن عبور کرده میگوید هر چند مسافت راه از دریای جلیل تا بحرالموت فقط 65 میل است با وجود این به 200 میل میرسد و اختلاف عرضش به اختلاف مکان از 22 الی 60 ذرع و عمقش از 1 - 4 ذرع میباشد آبش نسبت بفصول سال تفاوت کلی دارد اکثر اوقات تندرو و قوی است سراشیبها و معبرهای بسیار دارد که نایب لینج فوق تخمیناً 27 از آنها را حتی برای سفاین فلزی خود هم خطرناک دانسته وچون دریای طبریه 200 ذرع از بحرالموت و 250 ذرع از بحر متوسط پائین تر است بنابراین پستی اردن در میان این دو دریا 180 ذرع است. آبهای اردن با وجود تیرگی خنک و ملائم است و در کثرت وجود ماهی نظیر دریای جلیل میباشد. پل سنگی کهنی در ایام سابق پائین تر از دریاچهء حوله بر این رود بوده و آثار پل دیگری نیز در جنوب دریای طبریه باقی است و علاوه بر اینها نیز دو معبر دیگر دارد، اولی را که در نزدیکی ادام است الدامیه گویند. (یوشع3: 16) و دیگری را که نزدیک بجائی است که سیاحان خود را شست و شو میکنند جسرالشریعه نامند. معبرهای چندی که در اوقات معینه بکار آیند در نوشتجات مقدسه وارد گشته از قرار معلوم عبور یشوع و اسرائیلیان در مدت طغیان اردن بوده. (یوشع 3: 15). و آن رود پرآب و سریع الحرکه در مقابل اریحا از روی اعجاز از جریان بازداشته شده آبهای دست پائین بدریا جاری گشته و آبهای بالا در جای خود باز ایستادند و در ته رود محل وسیعی برای عساکر اسرائیلیان مهیا گشت. علاوه بر این دو دفعهء دیگر نیز این معجزه بر رود اردن واقع شد یعنی هنگامی که ایلیا و الیشاع از آن عبور کردند. (2 پادشاهان 2: 8 و 14). در آبهای این رود برص نعمان سریانی طاهر شد و تبر بی دستهء تبرداران که در آن افتاده بود بفرمان الیشاع بر روی آب آمد. (2 پادشاهان 5: 14 و 6: 6). و خداوند ما هم در همین جا از دست یحیی تعمید یافت. (انجیل متی 3: 13). و هزاران از حجاج شعب مختلفه که اسماً مسیحی میباشند همواره وسط اپریل ماه فرنگی هر سال بیادگاری آن غسل مبارک مسیح در روز معینی در تحت محافظت فوجی از اتراک بدیدن آن رود مقدس رفته از آبهایش میاشامند و غسل کرده بعد از یک دو ساعت دیگر به اورشلیم مراجعت مینمایند.
فروع اردن: بدانکه اردن را فروع قابل ذکر هست من جمله نهر عظیمی است که آن را یرموق گویند و در قدیم الایام به هایر و مکس موسوم بوده و دیگری یبوق است که هر دو بطرف مشرق اردن بودند و علاوه بر آنها یازده نهر صغیر یا جدول نیز بود که از کوه جلعاد جاری میشده و غالباً در فصل تابستان می خشکیدند و قصد از آن طرف اردن بیشتر اوقات به معنی طرف مشرق میباشد لکن ذکر این کلمه قبل از فتوحات یوشع قصد از طرف مغرب بوده اما در این ایام اردن در بحیره الموت جاری و مفقود میشود لکن اغلب اشخاص گمان برده اند که در ایام سابق قبل از انهدام شهرهای سدوم اردن در بحیره الموت ریخته از آنجا بوادی سدیم تا خلیج اتلانتیک و دریای قلزم جاری میگردید و از قرار معلوم وادی کبیر عربه که باعث تشکیل وادی اردن میباشد رشتهء اتصال طرف جنوبی بحیره الموت با خلیج اتلانتیک یا عقبه بوده خروج راه این وادی در میان جنوب و جنوب مغربی است و طول آن از بحیره الموت تا عقبه بخط مستقیم تخمیناً یکصد میل است در انتهای بحیره الموت ریگ زاری تشکیل یافته در میان تل هائی که بطرف جنوب اند بمسافت 1018 میل ممتد و ارتفاعش با ارتفاع دریا مساوی است و در آنجا با تل گل سفید که 18 یا 23 ذرع ارتفاع دارد و نزدیک است که وادی را تقاطع کند محدود میشود لکن در طرف مغربی درهّایست که عرضش تخمیناً نیم میل و بطرف جنوب کشیده داخل وادی عریض عربه میگردد و محل مجرای آبهای عربه به دریای قلزم میشود و تل مرقوم احتمال میرود که اکربیم کتاب مقدس باشد که منتها الیه الغور و ابتدای عربه را تعیین مینماید و از آنجا بدون مانع تا بعقبه ممتد است و سلسلهء کوهها آن را احاطه کرده است و رودهائی که از این کوهها جاری است در فصل تابستان قبل از آنکه به وادی رسد در همان سنگلاخ خشکیده و مفقود میشود و در فصل تابستان این وادی کلیه بی آب است و البته بدون آب هم در دشتهای عربستان سبزه یافت نخواهد شد و در تمام این وادی اثری از آثار صنعت بشری بهیچوجه یافت نمیشود و این رای که بر آن است که رود اردن سابقاً از این وادی میگذشته است مردود است زیرا که بحیره الموت تخمیناً 650 ذرع از خلیج عقبه پائین تر است و هم آبهای بیشتر رودهای این حوالی بطرف شمال به دریای قلزم جاری است البته منتهای اردن از قدیم و حال در اینجا بوده و هست لکن نائب لینچ و سایرین میگویند که محتمل است تمام وادی و اردن شمال و جنوب فرو نشسته بگودی حالیه رسیده باشد در صورت صحت این رای احتمال میرود که این مطلب مدت مدیدی قبل از انهدام سدوم و عموره یعنی مداین موتفکات واقع شده باشد. (سفر پیدایش 19: 17 - 28 و 30) (قاموس کتاب مقدس از صص 32 - 36). || نام شهریست. (ربنجنی)(2). شهریست بشام. (منتهی الارب). گویند قبر حضرت یعقوب و چاه یوسف در آنجاست و آورده اند که مسکن حضرت یعقوب بر دوازده فرسنگی اردن بوده. (برهان قاطع) (جهانگیری). نام کوره ایست و اهل سیر گویند که: اردفن (؟) و فلسطین دو پسر سام بن ارم بن سام بن نوح علیه السلام است و کوره ایست وسیع و غور و طبریه و صور و عکا و بلاد دیگر بین آنها جزو این کوره است. اردن دارای کوره هایی است از آن جمله کورهء طبریه و کورهء عکا و جز آن. و ذکر اردن در کتب فتوح بسیار آید. گویند شرحبیل بن حسنه اردن را در حصار گرفت و پس از روزی چند اهل آنرا بجان و مال و کنائس (مگر آنچه را که متروک نهند و جلای وطن کنند) امان داد و مسجدی مسلمانان را مقرر کرد و اردن را بجز طبریه فتح کرد سپس اهل آن در خلافت عمر نقض عهد کردند و گروهی از روم و جز آنان بدیشان پیوستند پس ابوعبیده عمروبن العاصی را با چهار هزار تن بدانجا فرستاد و او جمیع شهرهای اردن و حصن ها را بدون جنگ با شرایطی نظیر معادهء شرحبیل تصرف کرد از آن جمله بیسان و افیق و جرش و بیت رأس و قدس و جولان و عکا و صور و صفوریه بود و بر سواد اردن و همهء اراضی آن غالب آمد تا آنگاه که بسواحل روم رسید سپاه رومیان بسیار شد، وی به ابوعبیده نامه نوشت و از او استمداد جست. ابوعبیده یزیدبن ابی سفیان را بسوی او فرستاد و در مقدمه، معاویه برادر خود را گسیل داشت پس یزید و عمر سواحل روم را فتح کردند پس ابوعبیده به عمر نامه نوشت و ویرا از فتح اردن بیاگاهانید و معاویه را درین ناحیه اثری جمیل است و پیوسته مرکز صناعت اردن در عکا بود تا هشام بن عبدالملک آنرا بصور نقل کرد و حال تا دیری از خلافت بنی عباس بدین منوال باقی بود. متنبی در مدح بدربن عمار والی ثغور اردن و ساحل از قبل ابی بکر محمد بن رائق گوید:
تهنی بصور ام نهنئها بکا
و قلّالذی صور و انت له لکا
و ماصغرالاردن والساحل الذی
حبیت به الا الی جنب قدرکا
تحاسدت البلدان حتی لو انها
نفوس لسار الشرق والغرب نحوکا
و اصبح مصرلاتکون أمیره
ولو أنه ذومقله و فم بکا.
و جماعتی از علماء به اردن منسوبند. (از معجم البلدان). سمعانی گوید اکنون در دست فرنگیان است. (انساب سمعانی). ناحیتی است بشام خرم و آبادان و با نعمت بسیار و طبریه قصبه اردن است. (حدود العالم). و رجوع بعیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1ص 73 و تاریخ الحکماء قفطی ص 72 و 324 و عقدالفرید ابن عبد ربه چ محمد سعیدالعریان ج 2 ص 49 و ج 5 ص 156 و158 و ج 7 ص 284 و مجمل التواریخ و القصص ص 175 و 272 و التفهیم ص 248 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188 و حبط ج 1 ص 41، 161، 167، 243، 246، 260 و حدائق السحر ص 92 و ایران باستان ص 403 و حلل السندسیه ج 1ص 40 و قاموس الاعلام ترکی شود.
(1) - Jourdain. (2) - در برهان بفتح اول و ثالث و سکون ثانی و در مؤید الفضلاء بضم همزه و ذال نقطه دار آمده.
فروع اردن: بدانکه اردن را فروع قابل ذکر هست من جمله نهر عظیمی است که آن را یرموق گویند و در قدیم الایام به هایر و مکس موسوم بوده و دیگری یبوق است که هر دو بطرف مشرق اردن بودند و علاوه بر آنها یازده نهر صغیر یا جدول نیز بود که از کوه جلعاد جاری میشده و غالباً در فصل تابستان می خشکیدند و قصد از آن طرف اردن بیشتر اوقات به معنی طرف مشرق میباشد لکن ذکر این کلمه قبل از فتوحات یوشع قصد از طرف مغرب بوده اما در این ایام اردن در بحیره الموت جاری و مفقود میشود لکن اغلب اشخاص گمان برده اند که در ایام سابق قبل از انهدام شهرهای سدوم اردن در بحیره الموت ریخته از آنجا بوادی سدیم تا خلیج اتلانتیک و دریای قلزم جاری میگردید و از قرار معلوم وادی کبیر عربه که باعث تشکیل وادی اردن میباشد رشتهء اتصال طرف جنوبی بحیره الموت با خلیج اتلانتیک یا عقبه بوده خروج راه این وادی در میان جنوب و جنوب مغربی است و طول آن از بحیره الموت تا عقبه بخط مستقیم تخمیناً یکصد میل است در انتهای بحیره الموت ریگ زاری تشکیل یافته در میان تل هائی که بطرف جنوب اند بمسافت 1018 میل ممتد و ارتفاعش با ارتفاع دریا مساوی است و در آنجا با تل گل سفید که 18 یا 23 ذرع ارتفاع دارد و نزدیک است که وادی را تقاطع کند محدود میشود لکن در طرف مغربی درهّایست که عرضش تخمیناً نیم میل و بطرف جنوب کشیده داخل وادی عریض عربه میگردد و محل مجرای آبهای عربه به دریای قلزم میشود و تل مرقوم احتمال میرود که اکربیم کتاب مقدس باشد که منتها الیه الغور و ابتدای عربه را تعیین مینماید و از آنجا بدون مانع تا بعقبه ممتد است و سلسلهء کوهها آن را احاطه کرده است و رودهائی که از این کوهها جاری است در فصل تابستان قبل از آنکه به وادی رسد در همان سنگلاخ خشکیده و مفقود میشود و در فصل تابستان این وادی کلیه بی آب است و البته بدون آب هم در دشتهای عربستان سبزه یافت نخواهد شد و در تمام این وادی اثری از آثار صنعت بشری بهیچوجه یافت نمیشود و این رای که بر آن است که رود اردن سابقاً از این وادی میگذشته است مردود است زیرا که بحیره الموت تخمیناً 650 ذرع از خلیج عقبه پائین تر است و هم آبهای بیشتر رودهای این حوالی بطرف شمال به دریای قلزم جاری است البته منتهای اردن از قدیم و حال در اینجا بوده و هست لکن نائب لینچ و سایرین میگویند که محتمل است تمام وادی و اردن شمال و جنوب فرو نشسته بگودی حالیه رسیده باشد در صورت صحت این رای احتمال میرود که این مطلب مدت مدیدی قبل از انهدام سدوم و عموره یعنی مداین موتفکات واقع شده باشد. (سفر پیدایش 19: 17 - 28 و 30) (قاموس کتاب مقدس از صص 32 - 36). || نام شهریست. (ربنجنی)(2). شهریست بشام. (منتهی الارب). گویند قبر حضرت یعقوب و چاه یوسف در آنجاست و آورده اند که مسکن حضرت یعقوب بر دوازده فرسنگی اردن بوده. (برهان قاطع) (جهانگیری). نام کوره ایست و اهل سیر گویند که: اردفن (؟) و فلسطین دو پسر سام بن ارم بن سام بن نوح علیه السلام است و کوره ایست وسیع و غور و طبریه و صور و عکا و بلاد دیگر بین آنها جزو این کوره است. اردن دارای کوره هایی است از آن جمله کورهء طبریه و کورهء عکا و جز آن. و ذکر اردن در کتب فتوح بسیار آید. گویند شرحبیل بن حسنه اردن را در حصار گرفت و پس از روزی چند اهل آنرا بجان و مال و کنائس (مگر آنچه را که متروک نهند و جلای وطن کنند) امان داد و مسجدی مسلمانان را مقرر کرد و اردن را بجز طبریه فتح کرد سپس اهل آن در خلافت عمر نقض عهد کردند و گروهی از روم و جز آنان بدیشان پیوستند پس ابوعبیده عمروبن العاصی را با چهار هزار تن بدانجا فرستاد و او جمیع شهرهای اردن و حصن ها را بدون جنگ با شرایطی نظیر معادهء شرحبیل تصرف کرد از آن جمله بیسان و افیق و جرش و بیت رأس و قدس و جولان و عکا و صور و صفوریه بود و بر سواد اردن و همهء اراضی آن غالب آمد تا آنگاه که بسواحل روم رسید سپاه رومیان بسیار شد، وی به ابوعبیده نامه نوشت و از او استمداد جست. ابوعبیده یزیدبن ابی سفیان را بسوی او فرستاد و در مقدمه، معاویه برادر خود را گسیل داشت پس یزید و عمر سواحل روم را فتح کردند پس ابوعبیده به عمر نامه نوشت و ویرا از فتح اردن بیاگاهانید و معاویه را درین ناحیه اثری جمیل است و پیوسته مرکز صناعت اردن در عکا بود تا هشام بن عبدالملک آنرا بصور نقل کرد و حال تا دیری از خلافت بنی عباس بدین منوال باقی بود. متنبی در مدح بدربن عمار والی ثغور اردن و ساحل از قبل ابی بکر محمد بن رائق گوید:
تهنی بصور ام نهنئها بکا
و قلّالذی صور و انت له لکا
و ماصغرالاردن والساحل الذی
حبیت به الا الی جنب قدرکا
تحاسدت البلدان حتی لو انها
نفوس لسار الشرق والغرب نحوکا
و اصبح مصرلاتکون أمیره
ولو أنه ذومقله و فم بکا.
و جماعتی از علماء به اردن منسوبند. (از معجم البلدان). سمعانی گوید اکنون در دست فرنگیان است. (انساب سمعانی). ناحیتی است بشام خرم و آبادان و با نعمت بسیار و طبریه قصبه اردن است. (حدود العالم). و رجوع بعیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1ص 73 و تاریخ الحکماء قفطی ص 72 و 324 و عقدالفرید ابن عبد ربه چ محمد سعیدالعریان ج 2 ص 49 و ج 5 ص 156 و158 و ج 7 ص 284 و مجمل التواریخ و القصص ص 175 و 272 و التفهیم ص 248 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188 و حبط ج 1 ص 41، 161، 167، 243، 246، 260 و حدائق السحر ص 92 و ایران باستان ص 403 و حلل السندسیه ج 1ص 40 و قاموس الاعلام ترکی شود.
(1) - Jourdain. (2) - در برهان بفتح اول و ثالث و سکون ثانی و در مؤید الفضلاء بضم همزه و ذال نقطه دار آمده.